سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 17:52 :: نويسنده : amin
دوستت دارم ... در تمام روزهای عاشقی که گذشت ،
تقاص ... به چه می اندیشی؟ به زمین یا به زمان؟ به نگاهم که در آن ... هاله ی غم چو پرستوی سیاهی ز کران تا به کران بال گسترده در این دشت سکوت به چه می اندیشی؟ به هم آغوشی من با غمها یا به این رشته ی مرواریدی که ز چشمم ریزد؟ به چه می اندیشی؟ کاش میدانستم به چه می اندیشی؟ که نگاه تو چنین سرد و صقیل به سراپای وجودم دلسرد خنده ات از سر زور و کلامت همه با فکر دلم بیگانه به چه می اندیشی؟ از تمنای دلم بی خبری؟ من و احساس دلم دشمن سختت هستیم؟ یا تقاصیست که باید به دلت پس بدهم بابت عاشق شدنم؟
سخت است ... همیشه از تو نوشتن برای من سخت است
همین بسمه ... همین که تو اینجا کنار منی همین که کنارت نفس میکشم همین که تو میخندی و من فقط کنار تو از غصه دس میکشم همین که تو چشمای من زل زدی نگاهت پناه دل خستمه نمیخوام که دنیا بهم رو کنه همین که کنار منی بسمه من حتی به این حدشم راضیم که باشی کنارم بمونی فقط واسه من فقط بودنت کافیه دیگه هیچی جز این نمیخوام ازت واسه من فقط بودنت کافیه که هستی کنارم قدم میزنی بهم حس دلداگی میدی و داری لحظه هامو رقم میزنی من حتی به این حدشم راضیم که باشی کنارم بمونی فقط واسه من فقط بودنت کافیه دیگه هیچی جز این نمیخوام ازت
هستی ام در پای آن سر مست رفت ...
این گران باری که بر دل می برم هم تو می دانی چه مشکل می بریم هستی ام در پای آن سرمست رفت آه ای یاران دلم از دست رفت انتهای هرچه رسوایی منم عاشق شب های تنهایی منم بارهابا لاله صحبت کرده ام بارها با ماه خلوت کرده ام فکر من از آسمان آبی تر است روح من با عشق عنابی تر است من سر هر کوچه یاهو میزدم پیش پای عشق زانو میزدم آه!آه!ای شاعران نسترن گل به گل داغ است کتف شعر من با جدایی خو گرفتن مشکل است از شقایق رو گرفتن مشکل است او شبی آمد ... مرا دیوانه کرد او مرا یک باغ بی پروانه کرد شوخ چشمست و دلم در بند اوست هرچه هست از چشم پرنیرنگ اوست دل مرید کیش اشراقیش شد دل اسیر ایها الساقیش شد او که خویشاوند نزدیک گل است شرح احساسات نزدیک سبز بلبل است او که با آیینه ها مانوس بود چشم او یک کاسه اقیانوس بود در نگاهش آسمانی راز داشت کهکشان در کهکشان اعجاز داشت آمد از نه توی جنگل راز آمد از آنسوی پرچین نیاز آمد از دردش پرم کرد و گذشت در وفا سیلی خورم کرد و گذشت مثل شمع بزمی آبم کرد و رفت عشوه ای کرد و خرابم کرد و رفت این هم از یک عمر مستی کردنم سالها شبنم پرستی کردنم ای دلم...زهر جدایی را بخور چوب عمری باوفایی را بخور ای دلم ...دیدی که ماتت کرد و رفت خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت من که گفتم این بهار افسرده نیست من که گفتم این پرستو مرده نیست وه...عجب کاری به دستم داد دل هم شکست و هم شکستم داد دل
تو را که دارم دنیا مال من است ... تو را که دارم دنیا مال من است
ببین تمام من شدی ... ببين تمام من شدي اوج صداي من شدي
می پوسم ...
خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
بگو دوستت دارم ...
فضای خانه که از خنده های ما گرم است
چه عاشقانه نفس می کشم ! هوا گرم است! دوباره " دیده امت " ، زل بزن به چشمانی که از حرارت " من دیده ام تو را " گرم است دلم هنوز به این جمله شما گرم است هزار مشغله دارد ، سر خدا گرم است جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است
بی تو ... تورا گم کرده ام امروز... وحالا لحظه های من گرفتارسکوتی سرد وسنگینند. وچشمانم که تا دیروزبه عشقت می درخشیدند، نمی دانی چه غمگینند.
چراغ روشن شب بود برایم چشمهای تو نمیدانم چه خواهد شد؟؟؟ پرازدلشوره ام،بی تاب ودلگیرم کجا ماندی که من بی توهزاران بار درهرلحظه می میرم!!
در امتداد نگاه تو ...
لحظه های انتظار شکسته می شود و بغض تنهایی من مغلوب وجود تو می شود ....
آه ای ابر بهاری مویه کن روح تبدار مرا پاشویه کن
نظرات شما عزیزان:
✓☂★★ سیرجانی ها ★★☂ درباره وبلاگ موضوعات پیوندهای روزانه پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
|||||
|